صبح بیخورشیدی بود این صبح که در استوریها خبر درگذشت استاد سید قاسم قهار را دیدم.
امروز یکی از مهمترین و ماندگارترین حنجرههای این هنر آیینی، چونان دعاهای خویش زمین را وداع گفت و راهی آسمان شد.
چنانچه سزاوار قدرشناسی دیرین ما ایرانیان در پاسداشت گنجینههای اصیلمان است، او نیز مانند همتایان خویش _و برخلاف سلبیریتیهایی که جا بر سروچشم ما یافتهاند_ در غربت و مظلومیت بار سفر بست؛ همین هفته پیش خبری که خواندیم «هنوز بیمه نبودن قهار در سن هفتاد و یک سالگی» بود. البته که حتما مسئولان فرهنگی در روزهای آتی ضمن حضور در مراسم خاکسپاری مرحوم قهار، با جدیت مشکلات و موانع مربوط به بیمهنشدن این هنرمند بینظیر آیینی را بررسی و رفع میکنند!
هنر مناجات خوانی هنر پیشرفته و دیرین و در عین حال غریب و مظلومی است در ایران. هنری که هنر اتصال موسیقایی بین زمین و آسمان است. تبحر و توفیق در این هنر لوازم متعددی دارد. فرق یک مناجاتخوان معمولی مثلا با یک مداح یا خواننده معمولی این است که اولی اگر در سه موضوع «قدرت نغمهپردازی و آهنگسازی»، «دانش متنی مطالعاتی و تبحر در فهم متن» و «بیآلایشی و صفای دل» کم داشته باشد، در همان ابتدای کار زمین میخورد. در اینباب قبلا مفصلا نوشتهام و دیگر سرتان را درد نمیآورم. مهم این است که بدانیم این هنر در ایران و مخصوصا در تهران پیشینه و پسینه فراوان و ارزشمندی دارد که اگر در بلاد فرنگ به عنوان نوعی از موسیقی_بومی حضور داشت قدر و قیمت بیشتری میدید.
اعتراف میکنم سحرهای ماه رمضان اگر میخواستم به آن دعای سحر معروف (اللهم انی اسئلک من بهائک.) گوش بدهم انتخاب اولم آوای مرحوم حاج عباس صالحی بود و بعد مرحوم _قهار. اما در همان سحرها یک دعای سحر کوچک دیگر را مرحوم قهار با تبحر و نغمهپردازی و سوز دل فراوانی میخواند که بدون آنها روزههای نوجوانی من شروع نمیشد. دعایی که با این عبارات شروع میشد: «اللهم طهر قلبی من النفاق و عملی من الریا و لسانی من الکذب.» دعایی که از همان نوجوانی فکرمیکردم اگر در جامعه ما شنیده و فهمیده و خوانده شود هیچ سیاهی و پلشتی در این سرزمین باقی نمیماند. و باید توجه کنیم این متنهای عزیز از امتیازات بینظیر دین اسلام و میراث شیعه است.
بشنویم این دو دعای زیبا را از استاد قهار:
درباره این سایت